تشدید اختلافات میان بایدن و نتانیاهو و سناریوهای احتمالی
تاریخ انتشار: ۲۴ تیر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۲۲۵۷۱۷
اختلافاتی که اخیرا میان رژیم صهیونیستی و ایالات متحده ریشه دوانده، در را به روی سناریوهای متعددی در خصوص روابط دو طرف باز میکند.
به گزارش مشرق، وبگاه شبکه لبنانی «المیادین» با انتشار یادداشتی نوشت که اخیرا رسانههای غربی و صهیونیستی به صورت مستمر بر روی تشدید تنش در روابط میان «اسرائیل» و ایالات متحده مانور میدهند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بر اساس این یادداشت؛ «در زمانی که رسانههای غربی به صورت مستمر از تیره شدن روابط آمریکا و اسرائیل و اختلافات عمیق بین دولت جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا و رژیم اشغالگر به ریاست بنیامین نتانیاهو صحبت میکردند، رسانه های اسرائیلی در ابتدا تلاش کردند تا شدت این تیرگی و وخامت روابط دوجانبه را رد کردند و تاکید کردند کهتنها اختلاف نظراتی میان دو طرف وجود دارد».
بر اساس این یادداشت، به تدریج با انباشته شدن اختلافات میان تلآویو و واشنگتن در خصوص بیشتر پروندههای داخلی، منطقهای و بینالمللی، موضوع را جور دیگری پیش بردند و این واقعیت را تایید کردند که روابط با ایالات متحده در ظاهر عادی به نظر میرسد، اما در لایههای زیرین، خطوط گسل در حال گسترش است و احتمالا قابل بازگشت نخواهد بود. سفر «اسحاق هرتزوگ» رئیس رژیم صهیونیستی به واشنگتن برای دیدار با بایدن در روز سهشنبه هفته آینده، در سایه اختلاف نظر عمیق میان رئیسجمهور آمریکا و بنیامین نتانیاهو این امر را کاملا ملموستر میکند.
در جدیدترین گزارشی که در خصوص این اختلافات منتشر شده، «توماس فریدمن» مفسر و ستون نویس نشریه آمریکایی «نیویورک تایمز» میگوید: صحبت از تضاد ارزشها و منافع آمریکا و اسرائیل به معنای تضاد در رویکرد دیپلماتیک دو طرف است و نه همکاری نظامی و اطلاعاتی. ویژگیهای این اختلاف و شکاف آمریکایی-اسرائیلی در در پروندههای مختلف کجا ظاهر شد؟
۱- پرونده گسترش شهرکسازی
شکاف در روابط آمریکا و اسرائیل با ریاست بنیامین نتانیاهو بر کابینه در نوامبر گذشته بر سر زبانها افتاد، سپس این سخنها در رسانه ها تشدید شد و نتانیاهو کابینهای متشکل از احزاب تندرو را در دسامبر تشکیل داد، کابینهای که افراطیترین و صریحترین کابینههای تاریخ این رژیم محسوب میشود.
آنچه تنش بین دولت بایدن و دولت نتانیاهو را تشدید کرد، لغو «قانون انفصال» بود که اجازه بازگشت شهرکها و شهرکسازیهای غیرقانونی به کرانه باختری را میداد. همچنین تصویب قانونی که دادن مجوز شهرکسازی را از شش مرحله به دو مرحله کاهش می داد. این امر، واشنگتن را بر آن داشت تا «مایک هرتزوگ» سفیر اسرائیل در را توبیخ کند و اعتراض خود را به او ابلاغ کند. اقدامی که به اعلام رسانههای اسرائیلی، « غیرمعمول و یک سازوکار دیپلماتیک بسیار نادر و بیسابقه» بود.
البته این اعتراض آمریکایی به معنای محکومیت اشغال مستمر اراضی فلسطین نیست که همواره از حمایت آمریکا برخوردار بوده، بلکه این اعتراض واشنگتن برای حفظ آبرویش در سازمانها و محافل بینالمللی بود که همواره در مقابل آنها از این ایده که « اسرائیل موقتا کرانه باختری را اشغال کند بدون آنکه هیچ گونه آپارتایدی را اعمال کند» حمایت میکرد. زیرا اکنون اسرائیل، علنا مصمم است کرانه باختری را به اراضی اشغالی دیگر ضمیمه کند، و حتی به دو تن از سرسختترین حامیان این الحاق یعنی «بزالل اسموتریچ» و «ایتمار بن گویر» اختیارات امنیتی و مالی و گستردهای میدهد. امری که به نوشته فریدمن در نیویورک تایمز، صلاحیت دفاع آمریکا از این رژیم را زیر سوال میبرد.
جو بایدن در همین راستا، کابینه کنونی اسرائیل را «افراطی ترین» از زمان دولت «گلدا مایر معرفی میکند و میگوید که دولت نتانیاهو بخشی از مشکل کرانه باختری است که همواره شاد تنشهای امنیتی متعدد است.
آنچه که تنش به وجود آمده در روابط آمریکا و اسرائیل را آشکارتر میکند، دستور رئیس جمهور آمریکا برای توقف همکاری علمی و فناوری با اسرائیل خارج از «خط سبز» و بازگشت به موقعیت دوران باراک اوباما - که از ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۷ رئیسجمهور آمریکا بود - است.
به گزارش کانال رسمی تلویزیون رژیم صهیونیستی، « بر اساس این دستورالعمل در مناطق جغرافیایی خارج از مرزهای قبل از (جنگ ۵ ژوئن) ۱۹۶۷، که همچنان برای تعیین وضعیت نهایی نیازمند مذاکره است، چنین همکاریهایی وجود نخواهد داشت».
۲- اصلاحات قضایی
انتقادات رئیس جمهور آمریکا و دولتش از دولت نتانیاهو تنها به قضیه گسترش شهرکسازی در کرانه باختری محدود نشد. بلکه به قانون اصلاحات قضایی و پافشاری کابینه نتانیاهو بر آن نیز کشیده شد. بایدن با توسعه دامنه اعتراضات شهرکنشینان صهیونیست علیه تصویب این لایحه، پیام شخصی و محرمانه خود را برای نتانیاهو ارسال کرد و خواستار توقف روند تصویب این قانون و یافتن راهکاری میانه برای آن شد.
این پیام محرمانه بایدن به نتانیاهو، در ادامه به شکل فشار آشکار و پنهان کاخ سفید بر تلآویو در خصوص این لایحه خود را نشان داد تا شاید بتواند نتانیاهو را متقاعد به عقبنشینی از تصویب این قانون کند. به گفته منابع آمریکایی، پیام محرمانه بایدن تندتر از پیام عمومی ارسال شده به رسانهها در این خصوص بود.
در همین راستا، «واشنگتن پست» نوشت که دولت نتانیاهو با پافشاری بر این قانون و تداوم سیاست افراطی و اشغالگری علیه فلسطینیها و زیادهخواهیهای شهرکنشینان، کار را به جایی رساند که احتمال قطع روابط تلآویو با مهمترین حامیاش یعنی ایالات متحده را تقویت کرد.
کار به جایی رسید که مقامات مسئول صهیونیست و در رأس آنها، «یائیر لاپید» رئیس اپوزیسیون هشدار دادند که اسرائیل ممکن است به دلیل اقدامات کابینه نتانیاهو اصلاحات قضایی، آمریکا را از دست بدهد.
همزمان با این فشارهای آمریکا علیه کابینه نتانیاهو، یک مقام نزدیک به نتانیاهو، ایالات متحده آمریکا را به تامین اعتراضات علیه اصلاحات قضایی متهم کرد و «آمیچای شیکلی» وزیر برابری اجتماعی و بازنشستگان در کابینه رژیم صهیونیستی گفت: «ایالات متحده اعتراضات در اسرائیل را تغذیه میکند و بایدن با ایهود باراک و یائیر لاپید هماهنگی میکند».
۳- توافقات هستهای با ایران
به نوشته المیادین، اختلافات آمریکا با رژیم صهیونیستی در خصوص موضوعات داخلی مذکور، همزمان با انتشار اخباری در خصوص گفتوگوها و تفاهمات دیپلماتیک واشنگتن و تهران با میانجیگری عمان، در خصوص توافق هستهای با ایران بود. امری که اسرائیل با آن مخالف است و این موضوع خشم مقامات صهیونیست را برانگیخت و رسانههای این رژیم، تفاهمات ایرانی-آمریکایی را به نوعی «نتیجه اشتباهات بسیار سخت نتانیاهو» اعلام کردند.
آنچه که در این میان، «اسرائیل» را به شدت برانگیخت، فقدان تاثیرگذاری آن بر مذاکرات واشنگتن و تهران بود. بویژه که آمریکا به کابینه نتانیاهو، اطلاعاتی در خصوص مذاکره با ایران از طریق عمان و پیشرفت احتمالی در مسیر تفاهم با تهران ارائه نکرد و همین امر موجب شد تا سران سیاسی و امنیتی اسرائیل از این واقعیت ابراز نارضایتی کنند.
به این ترتیب اسرائیل سرانجام دریافت که واقعا شکاف بزرگی بین دولت نتانیاهو و دولت بایدن است و تلاش تلآویو برای ممانعت از احیای پرونده هستهای ایران بیفایده است، امری که به طور گسترده در رسانههای اسرائیلی از آن سخن گفته شد. در حالی که پیشتر، رژیم صهیونیستی نقش مهمی در خروج دولت «دونالد ترامپ» رئیس جمهور سابق آمریکا از توافق هستهای در سال ۲۰۱۸ داشت.
۴- عادیسازی با عربستان سعودی
از جمله پروندههایی که اختلافات میان آمریکا و اسرائیل را بیش از پیش نمایان ساخت، عقبنشینی واشنگتن از تلاش برای گسترش دامنه عادیسازی روابط کشورهای عربی و اسلامی با رژیم صهیونیستی و متقاعد کردن عربستان سعودی برای این موضوع بود. تا جایی که به صراحت اعلام کرد که در سایه تشدید تنش اخیر در کرانه باختری، دستیابی به چنین توافقی، «احتمالا غیرممکن است».
این موضعگیری آمریکا، همه «پروپاگاندای رسانهای» اخیر رژیم صهیونیستی و مانور آن بر روی نزدیک بودن زمان عادیسازی روابط با ریاض را بیاثر کرد و رسانههای این رژیم اذعان کردند که عربستان سعودی، در حال حاضر به دنبال عادیسازی نیست.
تضعیف احتمال عادیسازی روابط ریاض و تلآویو، پس از تغییراتی که در صحنه داخلی اسرائیل و جهان به وجود آمد، روی داد. از نظر داخلی، تنشهای اسرائیلی - فلسطینی تشدید شد، برخی مقامات صهیونیست خواستار اتخاذ گامهای عملی برای الحاق کرانه باختری به اراضی اشغالی شدند و وضعیت موجود در اماکن مقدس در قدس نیز دچار تنش شد، امری که توافقنامههای عادی سازی روابط با تلآویو را نیز به چالش کشاند، همانطور که «دانیل شاپیرو» سفیر سابق ایالات متحده در فلسطین اشغالی به آن اذعان میدارد.
اما در عرصه بینالمللی، ایران و عربستان سعودی در بیانیهای مشترک در ۱۰ مارس گذشته، توافق برای از سرگیری گفتوگو و روابط دیپلماتیک و بازگشایی سفارتخانهها در پاسخ به ابتکار «شی جین پینگ» رئیسجمهور چین اعلام کردند.
۵- اختلاف بایدن با شخص نتانیاهو
اختلافات میان واشنگتن و تلآویو، از زمان بازگشت نتانیاهو به قدرت خود را نشان داد و از اختلاف نظر میان دولت آمریکا و کابینه اسرائیل به اختلاف شخصی میان دولت بایدن و نتانیاهو تبدیل شد که شخص نامطلوبی از نظر کاخ سفید بود.
این موضوع با عدم دعوت بایدن از نتانیاهو برای سفر به آمریکا و دیدار در کاخ سفید از زمان نخستوزیری مجدد او در رژیم صهیونیستی خود را نشان داد. ضمن اینکه بایدن تصریح کرد که در آینده نزدیک نیز قصد ندارد از او دعوت به عمل آوَرَد. نتانیاهو نیز در مقابل دیدار وزرای کابینه خود با بایدن را منع کرد.
در همین راستا، فریدمن از شوک کنونی دیپلماتهای آمریکایی که در حال تعامل با نتانیاهو هستند، سخن میگوید و مینویسد که برای این دیپلماتها دشوار است که بپذیرند، بیبی توسط افرادی مانند بن گویر هدایت شود و راضی شود که «روابط اسرائیل با ایالات متحده آمریکا را فقط برای باقی ماندن در قدرت، به خطر اندازد».
بنابر این در سایه این سردی روابط اسرائیل و آمریکا، چه سناریوهایی ممکن است در این روابط روی دهد؟
سناریوهای مورد انتظار
«حسن لافی» نویسنده فلسطینی و متخصص در امور اسرائیل، سناریوهای موردانتظار را سه مورد عنوان میکند.
۱- اسرائیل نقش خود را اصلاح کند و بار دیگر به یک کابینه کارآمد آنطور که ایالات متحده میخواهد، تبدیل شود. که این امر یک در را برای مداخله جدیتر دولت آمریکا در سیاست داخلی اسرائیل باز میکند تا به این ترتیب اوضاع به حالت قبل بازگردد. این امر مستلزم «تغییر کابینه» و «تشکیل یک جریان اجتماعی و سیاسی تحت حمایت آمریکا، در مقابل جریان دینی جدید» است.
۲- شکاف بین ایالات متحده و اسرائیل افزایش یابد که با افزایش قدرت جریان افراطی مذهبی و افزایش تغییرات داخلی جامعه در ایالات متحده و اسرائیل همراه خواهد شد. به طوری که اسرائیل مکانهای دیگری را برای حمایت و حفاظت از خود جستوجو کند. با تأکید بر اینکه «برخی در اسرائیل و ایالات متحده در حال فکر کردن بر روی این موضوع هستند اما این گزینه، مستلزم پیمودن یک مسیر طولانی، آهسته و تدریجی است.
۳- جزر و مد در این روابط و نوسان قوت و ضعف در آن ادامه یابد، در حالی که برخی از حوادثی که ممکن است در اسرائیل و آمریکا در سطح داخلی و خارجی روی دهد، همچنان بر این امر تاثیر بگذارد.
لافی در گفتوگو با المیادین، با اشاره به این سناریوها میگوید: «اسرائیل دیگر یک کشور کارآمد برای آمریکا و منطبق بر منافع ایالات متحده آمریکا به شمار نمیرود که بخواهد از دولت آن حمایت کند. یک شکاف در منافع آمریکا و اسرائیل حاصل شده است».
وی افزود: «منافع سیاسی و اقتصادی آمریکا دیگر با منافع اسرائیل در خاورمیانه منطبق نیست و این امر در عقبنشینی آمریکا از منطقه و رفتن به سمت مناطق راهبردیتر مثل جنوب شرق آسیا نمایان است».
به گفته لافی، «اختلاف به وجود آمده میان اسرائیل و ایالات متحده آمریکا ریشه دوانده محدود به شخصیتهای تصمیمگیرنده نیست، بلکه به سطح منافع بین یک دولت کارآمد (اسرائیل) و یک دولت حامی، یعنی ایالات متحده محدود میشود.همانطور که روزنامه «فارین پالیسی» تحت عنوان «زمان پایان دادن به روابط ویژه با اسرائیل» نوشته استفان ام. والت، به آن اشاره میکند. به راستی روابط آمریکا و اسرائیل در روزهای آینده با چه سناریویی روبرو خواهد شد؟
منبع: فارسمنبع: مشرق
کلیدواژه: قیمت عربستان سعودی آمریکا اسرائیل بایدن نتانیاهو ایران دولت نتانیاهو تل آویو تهران ریاض ایهود باراک بن گویر باراک اوباما تل آویو توافق هسته ای واشنگتن یائیر لاپید تلاویو اسحاق هرتزوگ خودرو قیمت های روز در یک نگاه حوادث سلامت روابط آمریکا و اسرائیل ایالات متحده آمریکا رئیس جمهور آمریکا کابینه نتانیاهو عادی سازی روابط رژیم صهیونیستی ایالات متحده اصلاحات قضایی دولت نتانیاهو اختلافات میان عربستان سعودی کرانه باختری شهرک سازی رسانه ها تل آویو هسته ای دو طرف
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۲۲۵۷۱۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فرصتسنجی سناریوهای تعامل آمریکا در آینده جنگ غزه
به گزارش خبرگزاری مهر، پایگاه خبری مرکز مطالعاتی الزیتونه در مقالهای به بررسی رفتارشناسی آمریکا طی شش ماهه گذشته جنگ غزه پرداخته و مینویسد که ایالات متحده آمریکا در شش ماه گذشته به صورت گسترده و در سطح بالا به مدیریت جنگ طوفان الاقصی در غزه پرداخته و به عنوان شریک کامل رژیم صهیونیستی در این جنگ تجاوز طلبانه مشارکت کرده است.
دولت آمریکا با وجود مشغولیت در مدیریت پرونده روسیه و جنگ در اوکراین و همچنین رقابت با چین، خود را ناگزیر دانست تا بار دیگر به صورت قوی وارد درگیریهای منطقه شود، چرا که احساس کرد ساماندهی ساختارهای امنیتی و نظامی و اقتصادی در منطقه که آنها را پیش از این طراحی کرده بود؛ در آستانه فروپاشی است.
در قسمت قبل نوع رفتار آمریکا در مورد جنگ غزه و همچنین شکافهایی که در مواضع دولت «جو بایدن» رئیس جمهور آمریکا و کابینه «بنیامین نتانیاهو» نخست وزیر رژیم صهیونیستی دیده میشود، مورد بررسی قرار گرفت و تصریح شد که با وجود اختلافاتی که در جزییات روند جنگ و مدیریت آن وجود دارد، تاکنون هیچ اختلاف نظر اساسی در خصوص اهداف این جنگ به وجود نیامده است. در این قسمت به بررسی مولفههای ثابت و متغیر سیاستگزاری آمریکا در قبال جنگ غزه و برشمردن سناریوهای مختلف تعامل آمریکا با آینده این جنگ می پردازیم و نحوه تعامل با هر کدام از این سناریوها را بررسی می کنیم.
سوم: مولفههای سیاست آمریکا در قبال جنگ
موضعگیری آمریکا نسبت به جنگ غزه تحت تاثیر مجموعهای از مولفههای پایدار استراتژیک و همچنین شاخصهای فوری و متغیر است که در روند درگیریها و پیامدهای آن بر منافع آمریکا به ویژه منافع حزب دموکرات مشخص میشود. این مولفهها عبارتند از:
۱- مولفههای راهبردی (ثابت):
این مولفهها شامل رویکردها و مواضع آمریکا در خصوص رژیم صهیونیستی و درگیری عربی- اسراییلی در منطقه طی دهههای اخیر است که قبل از عملیات طوفان الاقصی جریان داشته و احتمالاً طی مراحل آینده نیز به همین صورت خواهد بود. این مولفهها شامل موارد زیر است:
الف: تمایل آمریکا به ادامه سلطه و نفوذ در منطقه و اجازه ندادن به قدرتهای بزرگ دیگر برای مانعتراشی در روند نفوذ آمریکا یا تهدید منافع این کشور در خاورمیانه که آمریکا همواره آن را منطقه حیاتی و مهم برای منافع استراتژیک خود میداند.
ب: ادامه سلطه بر تجارت نفت و مناطق نفتخیز جهانی در خاورمیانه و تضمین عدم دسترسی رقبای بینالمللی آمریکا به این مناطق و همچنین اصرار بر فروش نفت با دلار و گسیل شدن درآمدهای اقتصادی آن به بازارهای آمریکا. در نتیجه این سیاست میزان سرمایهگذاریهای عربی در اقتصاد آمریکا بالغ بر ۱.۷ تریلیون دلار است که مبالغ قابل توجهی از این سرمایهگذاریها جز با اجازه دولت آمریکا قادر به خروج از بازار این کشور نیستند.
ج: تامین امنیت و حمایت از رژیم صهیونیستی و تضمین برتری نظامی آن در تقابل با کشورهای منطقه و تحریک روند عادیسازی بین اسراییل و دولتهای عربی و اسلامی. این موضوع برای آمریکا یک هدف استراتژیک است که در نتیجه تغییر دولتها و تحولات سیاسی مربوط به آن تحت تاثیر قرار نمیگیرد. کمکهای سالیانه آمریکا به اسراییل بالغ بر ۳.۸ میلیارد دلار است، علاوه بر اینکه این رژیم بدون هیچ محدودیتی حق دسترسی به تکنولوژی نظامی آمریکا را نیز دارد.
د: مانع تراشی در مسیر ایجاد قدرتهای منطقهای تهدید کننده منافع آمریکا. فرقی نمیکند که این قدرتها جنبشهای منطقهای باشند یا کشورهای عربی و اسلامی. تلاش برای مهار ایران و کنترل جنبش حماس به عنوان هدف راهبردی و ثابت سیاست آمریکا در منطقه بخشی از این رویکرد است.
ه: تلاش برای حفظ پایگاههای آمریکا در منطقه. آمریکا حدود ۶۳ پایگاه نظامی در ۱۲ کشور عربی منطقه دارد.
و: تضمین فروش تسلیحات و تکنولوژی نظامی به متحدان آمریکا در منطقه.
علاوه بر این مؤلفههای راهبردی ثابت، که در رفتار دولت آمریکا در خصوص جنگ غزه تاثیرگذار است، عامل مهم و اساسی دیگری نیز در این روند وجود دارد که میتوان آن را در فعالیت گسترده گروهها و لابیهای صهیونیستی در آمریکا دانست. این لابیها قدرتهایی تاثیرگذار هستند که از حمایت و همبستگی رسانههای این کشور بهرهمند می شوند. علاوه بر اینکه بازرگانان صهیونیست نیز تاثیر زیادی در اقتصاد آمریکا و تامین مالی ستادهای انتخاباتی در انتخابات ریاستجمهوری این کشور دارند. لذا این عامل نیز نقش اساسی در تعیین مواضع دولت آمریکا نسبت به جنگ غزه و مجموع تحولات مربوط به درگیری عربی- اسراییلی دارد.
۲- مولفههای فوری (متغیر):
این مولفهها شامل حوادث و انگیزههای موقت و شاخصهای منطقهای و بینالمللی است که در روند تصمیم سازیهای داخل آمریکا از جمله در خصوص جنگ غزه تاثیرگذار است. مهمترین این موارد عبارتند از:
الف: تاثیر انتخابات آینده آمریکا در نوامبر ۲۰۲۴. شاخصهای نگران کنندهای برای دموکراتهای آمریکا در خصوص مجازات آنها نسبت به موضعگیری آن در جنگ غزه مطرح شده است.
ب: افول وجهه آمریکا در سطح کشورهای عربی و اسلامی به علت جانبداری و حمایت نامحدود از تجاوز رژیم صهیونیستی به غزه که این کشور را شریک کامل نسلکشی اسراییل در غزه معرفی میکند. جانبداری آمریکا از رژیم صهیونیستی به ادعاهای این کشور در خصوص ارزشهای تمدنی غرب و آزادی و حقوق بشر و دفاع از حقوق زنان و کودکان که آمریکا طی دهههای گذدشته داعیهدار آن بوده، آسیب میزند.
ج: نگرانی آمریکا از فرسایش در دو جنگ طولانیمدت در سایه ادامه درگیریها در اوکراین و پیشبرد جنگ غزه.
د: تمایل آمریکا به بازگشت آرامش به منطقه. جنگ غزه استراتژی آمریکا برای کاهش تنش در منطقه و کاهش ورود به درگیریهای مسلحانه را با اختلال مواجه کرده است.
ه: تمایل به منحصر کردن جنگ در غزه بین گروههای مقاومت و ارتش رژیم صهیونیستی و نگرانی از گسترش دامنه جنگ و تبدیل شدن آن به جنگ منطقهای که مورد نظر آمریکا نیست.
و: افزایش تهدیدات دریانوردی در دریای سرخ بعد از عملیات انصارالله یمن در حمله به کشتیهایی که به سمت سرزمینهای اشغالی حرکت میکنند. این موضوع آسیبهایی را متوجه تجارت بینالملل کرده و منافع آمریکا و متحدان غربی آن را تهدید میکند و خسارتهای زیادی به رژیم صهیونیستی وارد کرده است. آمریکا به همین علت حملاتی را ضد اهداف مشخص در یمن انجام داده، اما نتوانسته در عزم و اراده آنها نسبت به این عملیات خلل ایجاد کند.
ز: بروز اختلاف در میان دموکراتها که نشانههای آن در اختلاف بین جو بایدن رئیس جمهور آمریکا و جوانان دموکراتیک و شاخه ترقی خواه این حزب که رویکردهای انتقاد آمیز نسبت به سیاستهای اسراییل دارند، دیده میشود.
نتایج نظرسنجی موسسه گالوپ در مارس ۲۰۲۴ نشان میدهد که برای اولین بار اکثریت دموکراتهای آمریکا همبستگی بیشتری با فلسطینیها نسبت به رژیم صهیونیستی دارند. شکافها در میان حزب دموکرات در مورد گسترش حمایت از لابیهای صهیونیستی و افزایش فشار بر آنها و مداخلههای آن در عرصه سیاسی آمریکا نیز مشاهده می شود و در حال حاضر ۲۵ موسسه مخالف مداخلههای لابیهای صهیونیستی در سیاستگزاری آمریکا هستند.
ح: ادامه سلطه یکجانبه گرایی در تصمیم سازیهای شورای امنیت ملی آمریکا در راستای تامین اهداف و منافع رژیم صهیونیستی. در حال حاضر ۸۲ نفر از اعضای کنگره آمریکا از رژیم صهیونیستی در جنگ ضد غزه حمایت کرده و مخالفت خود را با آتشبس اعلام کردهاند.
ط: افزایش نگرانی آمریکاییها نسبت به سیاستهای نتانیاهو و افراطگرایان موجود در کابینه که باعث بروز شکاف سیاسی و جامعه شناختی و ایدئولوژیک در جامعه صهیونیستی شده است. دولت آمریکا همچنین نگرانی خود را نسبت به تنشهای نتانیاهو در قبال سیاستهای آمریکا و نادیده گرفتن منافع این کشور اعلام کرده است.
ی: گسترش تاثیر جریان مسیحیت صهیونیسم در آمریکا شامل دهها میلیون نفر از آمریکاییهای هوادار اسرائیل است که بنا بر انگیزههای ایدئولوژیک از رژیم صهیونیستی حمایت میکنند. بیشتر این افراد در بستر حزب جمهوریخواه هستند و نسبت قابل توجهی از رای دهندگان به این حزب را شامل میشوند.
ک: نگرانیهای آمریکا از پیامدهای احتمالی ادامه جنگ غزه بر ثبات برخی قدرتهای منطقهای متحد آمریکا که در نتیجه افزایش خشم مردمی نسبت به مواضع سست این دولتها و ناتوانی آنها در مقابله با جنایتهای جنگی رژیم صهیونیستی در معرض تهدید قرار گرفته است.
چهارم: سیاستهای احتمالی آینده دولت آمریکا نسبت به جنگ غزه
در سایه مجموع مؤلفههای استراتژیک و متغیرهای موجود در ترسیم مواضع دولت آمریکا و همچنین منافع حزب دموکرات قبل از انتخابات، میتوان سناریوهای احتمالی زیر را در خصوص مواضع آینده آمریکا نسبت به جنگ غزه تا پایان سال جاری میلادی ترسیم کرد:
سناریوی اول: ادامه حمایتهای آمریکا از استمرار طولانی مدت جنگ تا پایان سال جاری و ارائه حمایتهای سیاسی و نظامی و اقتصادی لازم به رژیم صهیونیستی بدون افزایش فشار برای توقف جنگ.
سناریوی دوم: ورود جدیتر آمریکا به عرصه تنشهای منطقه در نتیجه گستردهتر شدن دامنه جنگ منطقهای و ورود طرفهای دیگر به آن.
سناریوی سوم: حمایت آمریکا از آتشبس که میتواند به بازگرداندن آرامش به منطقه منجر شده و زمینه ساز پیشبرد روند سازش بین عربستان و اسراییل شود.
امکان سنجی سناریوهای مطرح شده:
۱- در سایه تاثیر مؤلفههای استراتژیک مطرح شده بر سیاستگزاریهای آمریکا، احتمال موفقیت و پیشبرد سناریوی اول و ادامه حمایت آمریکا از جنگ طولانی مدت بیشتر است. آمریکاییها در این عرصه قدرت کنترل چالشهای فوری و موقت در تقابل با این سناریو را دارند.
به زعم تصمیم سازان آمریکایی، این سناریو فرصت بیشتری به رژیم صهیونیستی برای تحقق اهداف جنگ غزه میدهد و زمینهساز فرسایش ایران و تضعیف متحدان منطقهای آن میشود. احداث بندرگاهی برای ورود کمکهای انسانی به نوار غزه در مقابل سواحل این کشور نشان از آمادگی آمریکا برای تعامل طولانی مدت با این جنگ است. این بندر میتواند برای افزایش فشار بر سیاستهای مصر به عنوان جایگزینی برای گذرگاه رفح مطرح شود، علاوه بر اینکه ممکن است به گذرگاهی برای کوچ اجباری فلسطینیان از غزه تبدیل شود.
این سناریو البته با چالشهایی مواجه است که میتواند فرصت تحقق اهداف آمریکا و اسرائیل از جنگ را با مشکل مواجه سازد:
* دشوار بودن شکست دادن مقاومت فلسطین و خلع سلاح آن در سایه پایداری و قدرت گروههای فلسطینی برای ادامه مبارزه.
* مشکل بودن ایجاد حاکمیت جایگزین در غزه که مانند کرانه اختری امکان هماهنگیهای امنیتی با آن وجود داشته باشد، چرا که چنین تشکیلاتی مورد تایید مردمی در غزه نیست.
* رویکردهای افراطی کابینه نتانیاهو و به تعطیلی کشاندن تلاشها برای ایجاد روند سیاسی بر اساس راه حل تشکیل دو دولت، کشورهای عربی را به سمت ایفای نقش در ترتیبات امنیتی در مورد آینده غزه بعد از جنگ کشانده است.
* افزایش فشارهای بینالمللی برای توقف جنگ و پیگیری اوضاع انسانی در غزه
۲- شانس تحقق سناریوی دوم یعنی ورود آمریکا به جنگ منطقهای فراگیر کمتر از موارد دیگر است. چرا که آمریکاییها در حال حاضر پیگیر جنگ روسیه در اوکراین و مدیریت رقابت خود با چین هستند و تمایلی به گسترش دامنه درگیریها و جنگی جدید نیستند. چون چنین جنگی قدرت آمریکا را به فرسایش میکشاند و به نفع این کشور نیست. در سایه تناقض ایجاد شده در محاسبات آمریکا با کابینه رژیم صهیونیستی، به نظر میرسد اسرائیلیها جسارت بیشتری در مخالفت با رویکردهای دولت بایدن از خود نشان میدهند.
۳- احتمال تحقق سناریوی سوم با افزایش مولفههای مربوط به ایجاد تغییر تدریجی در تاکتیک دولت آمریکا در حمایت از ایده رسیدن به آتشبس دائم در نوار غزه به شرط تحقق اهداف آمریکا و اسرائیل در مورد پایان دادن به حاکمیت حماس و تحقق شرایط مورد قبول آمریکا برای آینده غزه افزایش پیدا کرده است. از جمله این شاخصها میتوان به رای ممتنع آمریکا در مورد قطعنامه ارایه شده از سوی ۱۰ کشور عضو غیر دایم در شورای امنیت اشاره کرد که خواستار آتشبس فوری جنگ غزه در طول ماه مبارک رمضان شده بود.
این سناریو انسجام بیشتری با تمایل آمریکا برای ایجاد نظم جدید منطقهای و بازسازی ساختار منطقه و مدیریت رقابت با چین و پیشبرد عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی و تمرکز بیشتر بر ابعاد اقتصادی از جمله پیشبرد کمربند اقتصادی از دهلی نو به سمت اروپا برای مقابله با کمربندهای چین دارد. این روند می تواند ادامه سلطه آمریکا در منطقه را تامین کرده و آن را از طریق بازیگران منطقهای تحت هژمونی آمریکا نگه دارد. رژیم صهیونیستی نقش اساسی در پیشبرد این راهبرد ایفا میکند.
پنجم: رفتارها و گزینههای احتمالی آینده آمریکا در مورد جنگ غزه
در سایه رفتار کنونی آمریکاییها و با اشاره به مؤلفههای استراتژیک و فوری تاثیرگذار بر موضع این کشور نسبت به جنگ غزه میتوان رویکردها و گزینههای دولت آمریکا تا زمان برپایی انتخابات ریاست جمهوری در این کشور را در موارد زیر برشمرد:
۱- با وجود اینکه ائتلاف استراتژیک طولانی مدت میان آمریکا و رژیم صهیونیستی وجود دارد و با وجود ادامه حمایتهای آمریکا از اهداف رژیم صهیونیستی در جنگ غزه و اصرار به حمایت اسراییل و تامین منافع این رژیم، اما به نظر میرسد که اختلافات و تنش تدریجی بین دولت بایدن و نتانیاهو علت افزایش یافته و هزینههای سیاستهای نتانیاهو و راستگرایان افراطی برای کابینه دموکرات آمریکا بیشتر شده است.
شکست امنیتی و نظامی اسرائیل در روز ۷ اکتبر این احساس را در میان آمریکاییها ایجاد کرد که تلآویو به اندازهای که تصور میکردند قدرتمند نیست و ممکن است به سرباری استراتژیک برای منافع آمریکا تبدیل شود. آنها به این نتیجه رسیدهاند که اسراییل به جای انجام وظایف کارکردی خود در حمایت از منافع آمریکا در منطقه نیازمند حمایتهای سیاسی و نظامی و اقتصادی گسترده و مستمر آمریکا است تا خطرات موجودیتی خود را برطرف کند.
البته آنچه که مطرح میکنیم به معنی کنار گذاشتن حمایت آمریکا از اسراییل نیست، بلکه ممکن است اولویتهای آمریکا باعث جداسازی نتانیاهو از پرونده اسرائیل شود. این موضوع در سایه شکاف یهودیان آمریکایی با مواضع کابینه نتانیاهو و همچنین شکاف موجود در داخل جامعه صهیونیستی در قبال کابینه و رویکردهای سیاسی و ایدئولوژیک آن بیشتر قابل پذیرش است.
در همین راستا میبینیم که محبوبیت رژیم صهیونیستی در جامعه آمریکا و به ویژه در میان جوانان آمریکایی تنها در دو سال ۲۰۲۳ و ۲۰۲۴ از ۶۴ درصد به ۳۸ درصد کاهش پیدا کرده و این یک تاثیر مقطعی نیست که فقط منحصر به جنگ غزه باشد.
۲- همزمان با ادامه تلاشها برای مهار و محاصره ایران، این احتمال وجود دارد که در آینده فشارهای بیشتری بر جنبشهای مقاومت منطقه وارد شود تا آنها را تضعیف کند. آمریکاییها به صورت همزمان به دنبال ایجاد تحریک در میان کشورهای عربی ضد این گروهها برآمده و تلاش میکنند تنشهای فرعی و غیر اولویتدار مانند درگیریهای طایفهای و قومیتی بین آنها ایجاد کنند تا منطقه را تضعیف کرده و فشارها بر اسرائیل را کاهش دهند.
۳- این احتمال وجود دارد که آمریکا به دنبال تحقق اهداف خود در تضمین سلطه بر منطقه و بستن راه روسیه و چین و جلوگیری از سرمایهگذاری آنها و تقویت حضورشان در منطقه، راهکارهای برونرفت از بحران کنونی را تنها در سیاستهای خود منحصر سازد.
۴- پیشبینی میشود آمریکا به دنبال ایجاد مجدد آرامش و کاهش تنش در منطقه باشد تا از به فرسایش کشاندن خود در جبهههای متعدد درگیری جلوگیری کرده و فرصت لازم برای ادامه جنگ در اوکراین و مدیریت رقابت با چین را به دست آورد. این در حالی است که سیاست نتانیاهو مبتنی بر گسترش دامنه درگیریها و طولانیتر کردن آن و کشاندن آمریکا به جنگ فراگیر با ایران است.
۵- آمریکاییها احتمالاً سیاست خود را در عرصههای فلسطینی و عربی تقویت خواهند کرد و تلاش خواهند کرد موقعیت سیاسی غزه را تغییر داده و جنبش حماس را از مدیریت این منطقه خلع کنند و نقش بیستری به تشکیلات خودگردان فلسطین بدهند. در این میان ممکن است نقش بیشتری به کشورهای عربی و حتی ترکیه برای ساماندهی اوضاع امنیتی آینده غزه داده شود.
۶- احتمالاً آمریکاییها تلاش خود را برای پیشبرد روند عادیسازی روابط عربی با رژیم صهیونیستی به ویژه در جبهه عربستان سعودی گسترش خواهند داد و تلاش خواهند کرد موانع این مسیر را از پیش رو بردارند.
۷- آمریکاییها با در پیش گرفتن گفتمانی تبلیغاتی، مدعی اولویت دادن به ابعاد انسانی و احترام به قوانین بشردوستانه بینالمللی خواهند شد و با انتقاد از کشته شدن غیر نظامیان در غزه تلاش خواهند کرد حجم پیامدهای منفی این جنگ بر وجهه آمریکا در میان ملتهای منطقه و جهان را کاهش دهند و تبعات حمایت تمام قد خود از جنایتهای اسرائیل را برای خود به حداقل برسانند.
ششم: پیشنهادها
در سایه رویکردها و رفتارهای احتمالی آینده آمریکا در مورد جنگ غزه میتوان پیشنهادهای زیر را مطرح کرد:
۱- اعمال فشار حداکثری بر آمریکا جهت تاثیرگذاری بر مواضع آن در جنگ غزه که میتواند تاثیر بسزایی در تعیین روند درگیریها داشته باشد. در این زمینه میتوان از اهرم فشار در عرصههای داخلی و خارجی در مرحله انتخابات ریاست جمهوری در این کشور بهره برد.
۲- پذیرش همگرایی آمریکا با جنگ غزه و دوری از بزرگنمایی در خصوص اختلافات بین دولت بایدن و کابینه بنیامین نتانیاهو در روند جنگ. در این زمینه نباید تاثیر متغیرهای فوری در حمایت آمریکا از رژیم صهیونیستی بر اساس منافع سیاسی و انتخاباتی نادیده گرفته شود.
۳- ادامه حمایت از مقاومت و تقویت بستر مردمی آن به عنوان مهمترین و تاثیرگذارترین عامل در تعیین روند درگیریها است که میتواند بیشترین تاثیر را بر مواضع طرفهای منطقهای و بینالمللی نسبت به این جنگ داشته باشد.
کد خبر 6080654